"جان دوو"(کوین اسپیسی) قاتلی است که تصمیم گرفته است هفت نفر را که نماد هفت گناه کبیره هستند به قتل برساند. هدف او از این کار هشدار دادن به انسانهایی است که غرق در گناه روز خود را به شب می رسانند. مسئول پرونده این قتلها "دیوید میلز" (بردپیت) است، کاراگاه جوانی که تازه به نیویورک منتقل شده است. میلز با همکاری کاراگاه سامرست (مرگان فریمن) که در شرف بازنشستگی است قدم به قدم دوو را تعقیب می کنند اما حوادثی رخ می دهد که شرایط را تغییر می دهد. تغییری اساسی...

سال ۱۹۵۴ تدی دنیلز، یک مارشال امریکایی، برای تحقیق در مورد ناپدید شدن یکی از بیماران بیمارستان روانی اشکلیف به جزیره شاتر می رود. تدی با تحقیقات زیرکانه و مهارتش، خیلی زود سر نخی از معما بدست می آورد...

اسکوبی دوو و صاحبش به یک تور مسافرتی می‌روند؛ غافل از اینکه صاحب تور، یک شکارچی برفی است و این دو را به عنوان طعمه انتخاب کرده است؛ ولی در این بین، آن‌ها به جای اینکه طعمه او شوند، وارد ماجرای عجیبی می‌شوند و تنها با کمک دوستانشان می‌توانند از این مهلکه نجات پیدا کنند ...

پس از اینکه دوست دختر سابقش به قتل رسید و او به مضنون اصلی تبدیل شد “راستی سبیچ” به جستجوی قاتل اصلی می رود و متوجه می شود که او نزدیکتر از آنچه تصور میکرده است…

مکس در پاریس زندگی میکند ولی قصد ازدواج دارد در راه خود به سمت توکیو با لیزا بر خورد میکند گویی عشق واقعی خود را یافته است همه چیز را فراموش میکند و

در این فیلم، یک کارآگاه خصوصی (آنتونیو باندراس) و همکارش (آلیس ایو) هنگام تعقیب یک قاتل سریالی که یک خانواده ثروتمند با راز تاریکی را هدف قرار داده، به دام یک شبکه پیچیده از توطئه کشیده می‌شوند