«کنجی واتانابه» (شیمورا)، کارمند قدیمی بخش بایگانی شهرداری، در مییابد که به سرطان معده مبتلا شده و بیش از شش ماه دیگر زنده نمیماند. او ابتدا میخواهد تا از آخرین روزهای زندگیاش لذت ببرد، اما این بی فایده است و «واتانابه» میمیرد. در مراسم یادبودش، روشن میشود که پیش از مرگ یک زمین بازی برای بچههای محله ساخته است.
ژاپن، اوایل قرن نوزدهم. » دکتر نايدي « (میفونه)، مشهور به»ریش قرمز «، پزشک مسئول یک درمانگاه عمومی فقیرانه است.»دکتر نوبورو ياسوموتو « (کایاما)، پزشک یار جدید، به رغم نافرمانیهای اولیهاش از»ریش قرمز«، از جمله به خاطر افراط در نوش خواری و پوشش غیر معمولش، سرانجام میآموزد که یک پزشک خوب باید فداکاری کند.
داستان فیلم در دوران جنگ جهانی دوم، زمانی که ژاپن نیز وارد جنگ شده است رخ می دهد. آنها در برمه از اسرای جنگی متفقین بیگاری می کشند. در این اردوگاه که گریز از آنجا تقریبا نا ممکن است، اسرا وضعیت زندگی مطلوبی ندارند. از طرفی دیگر ژاپنی ها از آنها می خواهند بر روی رودخانه کوایی یک پل برای خط راه آهن احداث کنند اما در این کار موفق نیستند. ژاپنی ها با کلنل نیکلسون مذاکره می کنند که شاید او بتواند اسرا را برای کار بیشتر و موثر تر تشویق کند اما او شرایط خاصی را برای کار در نظر دارد که ژاپنی ها مخالفند. در این میان یک افسر آمریکایی بنام شیرز موفق به فرار می شود...