«کوری» (دلون) پس از پنج سال حبس از زندان آزاد می شود. کمی بعد او با «ووگل» (ولونته)، خلافکار فراری، و «ژانسن» (مونتان)، پلیس سابق الکلی و تیراندازی چابک دست هم راه می شود. آنان با موفقیت چهار میلیون دلار جواهرات باارزش را از محل نمایش شان می دزدند و در این جا متوجه می شوند که مال خرشان معامله را برهم زده است...

دختری عجیب با قدرتهای رزمی فوق العاده تلاش می کند از گروهی تبهکار که به خانواده اش بدهکار است پولهای مادرش را پس بگیرد...

در آینده‌ای نزدیک، شهر تارانتو در جنوب ایتالیا با سیم خاردارهایی احاطه شده است که هیچکس، حتی پلیس، جرات عبور از آن را ندارد. فقیرترین‌ها برای بقا می‌جنگند، در حالی که گروه‌های خلافکار سر قلمرو رقابت می‌کنند. دو یتیم سیزده ساله که با هم بزرگ شده‌اند، آرزوی پیوستن به یکی از این گروه‌ها را دارند.