کوین کاستنر در نقش یک سرباز آمریکایی بعد از شرکت در جنگ و نشان دادن شجاعت خود جایی را برای سکونت دور از مردم انتخاب میکند، به مرور زمان با سرخپوستها ارتباط برقرار میکند و عامل این ارتباط هم زنی سفیدپوست است که چند سرخ پوست خشن در زمان کودکی پدر و مادرش را به قتل رساندند و حال وضعیت روانی مناسبی ندارد.
داستان فیلم روز پس از فردا دربارهٔ جک هال است که یک متخصص و کارشناس علم هواشناسی است. هال معتقد است که ظرف پنجاه تا صد سال آینده یک عصر یخبندان جدید در انتظار ساکنان کُرهٔ خاکی است. او با دانشمندی بریتانیایی به نام تری راپسن آشنا میشود. آن دو به این نتیجه رسیدهاند که «روز فاجعه» بسیار زودتر از آن تاریخی خواهد بود که هال پیشبینی کردهاست…
تبهکاری به نام «کوآلن» (لیتگو) و هم دستانش، هواپیمایی حامل میلیون ها دلار اسکناس را می ربایند و محموله ی گرانبها را به هواپیمای دیگری منتقل می کنند. اما هواپیمای دوم آسیب می بیند و با چمدان های حامل اسکناس ها در کوهستان راکی سقوط می کند. «گیب واکر» (استالون) و دوستش، «هال تاکر» (روکر) از گروه نجات کوهنوردان پیام کمک تبهکاران را دریافت می کنند و به کمکشان می شتابند اما تبهکاران آن دو را گروگان می گیرند تا چمدان ها را به دست بیاورند…
زن مغازه دار جوان و متاهلی رابطه ای را با یک پسر جوان آغاز می کند که فکر می کند «هولدن کالفیلد» ( شخصیتی خیالی و چهره اصلی داستان ناتور دشت اثر مشهور جی دی سالینجر است ) است...
در یک کوهستان قطبی گله ای از پنگوئن ها زندگی می کنند که پس از مدتی با مشکل کمبود غذا مواجه می شوند. پنگوئن کوچکی به نام «مامبل» در این گله به دنیا می آید که برعکـس بقیه دوستانش، صدای خوبی ندارد و مدام با آواز خواندن سایرین را آزار می دهد. در عوض او میتواند حرکات منحصربه فردی با پاهایش انجام دهد که بقیه بلد نیستند. در نهایت …