پوپلکا، یک دختر جوان کاردان و مستقل، در خانه نامادری خود خدمتکار است و با نزدیکترین دوست خود جغد درد و دل می‌کند. وقتی او با سه بلوط جادویی روبرو می‌شود، به ازای هر یک از آن‌ها یک آرزو برآورده می‌شود.

یک پسر یتیم به همراه اژدهای جادویی‌اش وارد شهری می‌شود. اما پدر و مادر خوانده‌اش در تعقیب آنها هستند…

سالی و کنراد دو بچه‌ای هستند که زندگی‌شان یکنواخت شده ولی وقتی که یک گربه‌ی سخنگو را می‌بینند زندگی‌شان از این رو به آن رو می‌شود…