زن جوانی که مسئولیتی غیرقابل تصور را بر دوش دارد. جوانی که بین عشق و شرف سرگردان است. پادشاهی حسود که برای حفظ تاج خود از هیچ کاری فروگذار نخواهد کرد.
پسرک تنهایی به نام “توبی” برای سرپرستی به مادربزرگش سپرده میشود و در اتاق کودکیهای پدرش شروع به خیالپردازی میکند. او در جعبهای عروسک خرگوشی را پیدا میکند و با او دوست میشود. خرگوش در خیالات پسرک جان میگیرد و آنها هر دو در عالم خیالات کارتونی غوطهور میشوند و ...