«اَدی» نه ساله است و مادر خود را از دست داده و به جز خالهاش کسی را ندارد که از او مراقبت کند. او در مراسم تدفین مادرش، با مرد شیادی به نام «موز» آشنا میشود که یکی از دوستان قدیمی مادرش است و برای رفتن به خانهی خالهاش در «میزوری» با او همسفر میشود.
«ایوان» (دوبرونراووف) و برادر بزرگترش، «آندری» (گارین)، به اتفاق مادرشان (ودووینا) در آبادی کوچکی در شمال روسیه زندگی میکنند. پدرشان (لاوروننکو) که آنان چندان خاطرهای از او ندارند، بی خبر به خانه باز میگردد و برادرها را به سفری میبرد...
یک پروفسور به اتفاق چند نفر دیگر به دنبال یک کاشف از طریق یک آتش فشان به مرکز زمین سفر می کنن...
"آرون فالک"برای شرکت در مراسم خاکسپاری غم انگیز به زادگاهش بازگشته است. اما بازگشت او زخمی ده ساله را تازه می کند می کند. مرگ حل نشده دختر نوجوانی که...