اوایل قرن بیستم. «کارن دینسن» (اسرتیپ) که از محدودیت های اجتماعی به تنگ آمده، با «بارون برور بلیکس» (براندائر) ازدواج می کند. این دو قرار است دانمار را به مقصد یک مزرعه ی دام پروری در آفریقای شرقی ترک کنند. چندی بعد در راه سفر به نایروبی و ملحق شدن به «بارون»، «کارن» با ماجراجویی انگلیسی به نام «دنیس فینچ هاتن» (ردفورد) آشنا می شود...

فیلم در خانه ای از طبقه متوسط در زمان ویکتوریایی لندن آغاز می شود.سه فرزند خانواده مشاهده می کنند که پدرشان به همراه دو غریبه به اتاقش می رود.بعد از جر و بحثی او خانه را به همراه آنها ترک می کند و دیگر باز نمی گردد.آنها به همراه مادرشان روزهای سختی را می گذرانند و به کلبه ای در حومه شهر و نزدیک راه آهن نقل مکان می کنند...