رویاها و توهمات نگران کننده ای به سراغ کورتیس، پدر خانواده (مبتلا به اسکیزوفرنی)، آمده است. او که به شدت تحت تاثیر این رویاها قرار گرفته و معتقد است آخر الزمان در حال فرا رسیدن می باشد، در حیاط پشتی خانه اش شروع به ساختن یک پناهگاه در دل زمین می کند، تا خانواده اش را در برابر طوفان محافظت کند. این کار باعث شده خانواده اش از هم بپاشد و اطرافیانش به سلامت عقل او شک کنند، اما او قصد دارد برای محافظت از خانواده اش این پناهگاه را بسازد…

پس از یک رویداد ناگهانی جهانی که تمام وسایل الکترونیکی را از کار می‌اندازد و توانایی انسان برای خوابیدن را از بین می‌برد، هرج و مرج به سرعت جهان را فرا می‌گیرد. فقط جیل، یک سرباز سابق با گذشته‌ای نابسامان، ممکن است کلید درمان را در قالب دخترش داشته باشد. مسئله این است که آیا جیل می‌تواند دخترش را به سلامت تحویل دهد و دنیا را نجات دهد قبل از اینکه خود عقلش را از دست بدهد.