گاهی احساس می کنیم بسیار خوش بخت هستیم و زندگی مان بهترین است، اما ناگهان اتفاقی تمام تصوراتمان را بر هم می زند. و این درست اتفاقی است که برای «مت کینگ» افتاد. او که نسبتا همسر و پدری بی تفاوت بود گمان می برد که زندگی فوق العاده ای دارد و هیچ چیز بهتر از این نمی شود. اما روزی همسرش در یک حادثه و در اثر تصادف با قایق به شدت مجروح می شود و به کما می رود. مت مجبور است بیشتر به دو دخترش برسد و در خلال این ماجرا با فرزندانش صمیمی تر می شود...
چهار دوست به هاوایی میروند تا گزارشهای تسخیر در یک استراحتگاه متروکه را به امید یافتن دختر نفرتانگیز نیمهچهره بررسی کنند. وقتی میرسند، خیلی زود در مییابند که باید مراقب آنچه آرزو میکنید باشید.