داستان در مورد مردی است که سالها خون و خونریزی راه میاندازد و قلمروی خود را گسترش میدهد و در آخر عمر خود قصد دارد که اموال خود را بین فرزندانش تقسیم کند که تقسیمها به مزاق پسر سوم خوش نمیآید، و این موضوع باعث جنگ و خونریزی عظیم میشود...
چن چن به دنبال مرگ مرموز استادش به چین باز می گردد. در آنجا او با ژاپنی های نژاد پرستی مواجه میشود، و بر خلاف دوستانش در مقابل ظلم آنها ساکت نمی ماند و با بهره گیری از تخصصش در هنرهای رزمی، در مورد مرگ استادش تحقیق می کند.
» اسمایلر گروگان « ( دورانته) با ماشین از بالاى صخرهاى سقوط می كند و سرنشینان چهار اتومبیل شاهد این تصادفاند. » اسمایلر « پیش از مرگ به آنان می گوید كه 350 هزار دلار از پولهاى مسروقه اش را زیر « W بزرگ « پارك ایالتى ساحل سانتا رزیتا پنهان كرده است. حالا چهار اتومبیل به طور جداگانه به طرف سانتا رزیتا به راه می افتند...
در شهرکی که در آن مرد پولدار و صاحب نفوذی به نام «هرود» (هاکمن) همه کاره است، هر سال یک مسابقه ی عجیب هفت تیرکشی برگزار می شود. دختری به نام «الن» (استون) معروف به «بانو» نیز در این مسابقه شرکت می کند. اما در اصل «الن» برای گرفتن انتقام مرگ پدرش – که مارشال ایالتی بوده – از «هرود»، در این مسابقه شرکت کرده است…