«مارتی مک فلای» که به تازگی از گذشته برگشته دوباره توسط «دکتر امت» به اینده فرستاده میشود تا از به زندان افتادن پسرش در اینده جلوگیری کند اما متاسفانه اوضاع خراب تر میشود...
در سال ۱۹۹۵ «مارتی مک فلای» یک نامه از دوست خود «دکتر امت براون» دریافت میکند، و محتویات نامه به مارتی کمک میکند که ماشین زمان را پیدا کند. مارتی با استفاده از ماشین زمان به غرب قدیم میرود و توجه میشود که دوستش به دست ارازل و اوباش افتاده است و ...
«سندی» و «دنی» در تعطیلات تابستانی عاشق یکدیگر می شوند، و بعد از آن در فصل مدارس می فهمند که هردو در یک دبیرستان هستند...
«پیتر پارکر» (مگوایر) خود را از فعالیتهای نجات بخش کنار کشیده و با زحمت درسش را در دانشگاه کلمبیا ادامه میدهد و کماکان به عنوان عکاسی نیمه وقت برای روزنامهی «دیلی با گل» کار میکند. تا این که ناچار میشود برای مقابله با تهدیدات دانشمند دیوانهای به نام «دکتر اکتاویوس» (مولینا) وارد عمل شود...
شش سال از اتفاقات قسمت اول گذشته است. اکنون «رالف» و «وانلوپ» با یکدیگر دوست هستند. آنها یک روتر وای-فای پیدا میکنند و از طریق آن وارد یک ماجراجویی جدیدی میشوند ...
جاسوس (انگلیسی: Spy) فیلمی در ژانر جاسوسی، کمدی و اکشن به کارگردانی و نویسندگی پال فیگ محصول سال ۲۰۱۵ است. در این فیلم ملیسا مککارتی، جیسون استاتهام رز بیرن، بابی کاناوله، آلیسون جانی و جود لا بازی کردهاند. فیلمبرداری فیلم جاسوس در تاریخ ۳۱ مارس ۲۰۱۴ در شهر بوداپست آغاز شد. شرکتهای تولیدکننده این فیلم فیگکو انترتینمنت و چرنین انترتینمنت بودند اما توسط فاکس قرن بیستم توزیع شد. کارگردان پال فیگ تهیهکننده پیتر چرنین پل فیگ نویسنده پال فیگ بازیگران ملیسا مککارتی جیسون استاتهام رز بیرن میراندا هارت بابی کاناوله آلیسون جانی جود لا ورکا سردوچکا یوری بوتسی سَـم ریچاردسون موسیقی تئودور شاپیرو فیلمبردار رابرت یومن تدوینگر دین زیمرمن دان زیمرمن ترجمه شده از : ویکی پدیا فارسی
جیمی ریس تازه فارغالتحصیل شده دانشگاه با کلی امید و آرزو برای آیندهاش به خانه برمیگردد، اما متوجه میشود که خانه آنطور که او آن را ترک کرده است، نیست. در حالی که او بهدنبال یافتن هدف خود در این جهان میگردد، سرنوشت زمانی دخالت میکند که جیمی به طور غیرمنتظرهای خود را تحت کنترل یک برجا مانده باستانی از بیوتکنولوژی موجودات فضایی میبیند: سوسک سرگین غلتان.
«پیتر پارکر» (مگوایر) هنوز برای روزنامهی «دیلی باگل» کار میکند و هنوز آماده است تا در هیئت «اسپایدر من» به کمک مردم بشتابد. تا این که یک تودهی سیاه رنگ ماورای زمینی خود را به بدن او میچسباند و «پیتر» را متوجه نیمهی تاریک وجودش میکند. به این ترتیب یک «اسپایدر من» خشن و بی رحم پا به عرصه میگذارد...