داستان فیلم درباره دو تردست در سالهای نخست قرن بیستم است. آلفرد بوردن (کریستین بل) و روپرت انجییر (هیو جکمن) دو دوست که در جوانی کار شعبدهبازی را با هم آغاز کردهاند با مرگ همسر روپرت در یکی از شعبدهبازیها به دشمنانی سخت بدل میشود. سالها میگذرد آنها تبدیل به شعبدهبازانی نامی میشوند که در کنار تلاش برای بهتر شدن در کارشان، سعی میکنند از اسرار کار دیگری آگاه شوند و انتقام گذشتهها بگیرند. پای دانشمندانی همچون تسلا نیز به این رقابت باز میشود با اختراعاتی میان علم و جادو…
«مایکل»، «استیون» و «نیک»، سه کارگر جوان در یک کارخانه هستند که داوطلب می شوند که به ارتش پیوسته و به جنگ در ویتنام بروند. قبل از رفتن، استیون با «آنجلا» ازدواج می کند و این مراسم عروسی، به مراسم خداحافظی آن ها نیز به حساب می آید. بعد از تجربه سختی های بسیار در جنگ، آن ها به اسارت گرفته می شوند و ...
«ادى فلسن» ( نيومن )، بيلياردباز جوان اما كاركشته، همراه ترتيب دهنده ى بازىهايش، «چارلى برنز» ( مكورميك )، به نيويورك میآيد تا با سلطان بيليارد، «مينسوتا فتز» ( گليسن )، به مبارزه بپردازد...
وکیلی به نام «رجی لاو» (ساراندون) پسر بچه ی یازده ساله ای به نام «مارک اسوای» (رنفرو) را تحت حمایت خود می گیرد تا از جانش محافظت کند؛ چرا که «مارک» از محل دفن سناتوری که به دست مافیا کشته شده باخبر است و حالا هم مافیا به دنبال او است و هم اف بی آی.