روزنامه ‏نگارى به نام «مارچلو روبینى» ( ماسترویانى ) با نوشتن مطالب جنجالى و داستان رسوایى‏ ها تأمین معاش مى‏ كند. او در حالى كه جاه‏ طلبى‏ هاى ادبى نیز دارد در منجلاب جامعه‏ ى فاسد رم گرفتار آمده و بى‏ اعتنا به اصول اخلاقى مى‏ كوشد تا خودش را پیدا كند.

شرک غولی است که در یک جنگل سرسبز در آرامش و سکوت زندگی می‌کند، تا اینکه مأموران پادشاه به منطقه‌ای نزدیک او می‌آیند و از مردم چیزهای عجیبشان می‌خواهند، پیرزنی الاغش را می‌دهد و ادعا می‌کند ...

مردی خسیس و بداخلاق به نام «اِبنیزر اِسکروج» در آستانه کریسمس با تنگ‌نظری خود قلب منشی همیشه وفادارش را می‌شکند و شب کریسمس طبق معمول تنهاست تا اینکه ارواح کریسمس به سراغ او می‌آیند و او را با خود در سفری طولانی همراه می‌کنند تا چشم او را به اعمال زشتش باز کنند.

پرنسسی جوان که کشورش مورد حمله یک دیکتاتور قرار گرفته است، برای امنیت بیشتر به امریکا فرستاده می شود، تا تحصیل کرده و یاد بگیرد مثل یک نوجوان امریکایی معمولی رفتار کند...