«هیکاپ» که سرزمینش مدام مورد حمله اژدهایان قرار میگیرد و مردم این سرزمین شجاعانه به جنگ با اژدهایان میپردازند. ولی هیکاپ توانایی جنگیدن با آنان را ندارد و حتی اگر هم داشته باشد، (به خاطر جسته کوچکش) اجازه ندارد اینکار را بکند. در این بین، اژدهایی وجود دارد بنام «خشم شب» که از همه اژدهایان دیگر خطرناکتر و وحشتناکتر است که هیچ وایکینگی تا بحال موفق به کشتن او نشدهاست. هیکاپ که پدرش رئیس وایکینگها است، یک شب که اژدهایان حمله کرده بودند، مخفیانه به کمین اژدهایی مینشیند و بطور اتفاقی یک خشم شب را بدام میاندازد و …
جیم نقشهای پیدا میکند که مسیر رسیدن به سیارهی گنج را نشان میدهد و برای رسیدن به جزیره به خدمهی کشتی فضایی و کاپیتان آملیا که درصدد دست یافتن به سیارهی گنج هستند، میپیوندد. جیم پس از چندی با جان سیلور دوست میشود که در آشپزخانهی کشتی مشغول به کار میشود اما جان یک روبات دزد دریایی است که در کشتی شورشی بزرگی به راه میاندازد.…
این فیلم بر گرفته از داستانی واقعیست ، هشت درجه زیر صفر حوادث پرمخاطره درباره علائق و روابط دوستانه در دورترین منطقه برهوت قطب جنوب است. فیلم داستان سه عضو گروه علمی اعزامی به قطب جنوب را بازگو می کند. جری شفرد، بهترین دوستش، کوپر و زمین شناس قوی هیکلی که در یک حادثه ناگهانی و در شرایط آب و هوایی خطرناک مجبور می شوند از گله سگهای سورتمه مورد علاقه اشان جدا شوند و سگها باید در طول مدت زمستان سخت قطب و در سرمای بسیار شدید به مدت شش ماه برای نجات خود به تنهایی مبارزه کنند و …
سالهای سال قبل، در سرزمینی با زیبایی هوشربا، انسانها غرق در شادی و خوشبختی زندگی میکردند. تا اینکه یک روز به دنبال واقعهای دور از انتظار، دل پادشاه این سرزمین میشکند. شاهزاده اسیر اندوه و مردم دستخوش ناامیدی میشوند. زندگی دیگر روال سابق را ندارد، البته تا وقتی که دسپرو متولد شود. موشی کوچک با گوشهایی بسیار بزرگ که از تمام موشها جسورتر است. از چاقو، تله موش و گربه نمیترسد و بسیار هم کنجکاو است، چون از لحظه تولد شروع به گشتن و یافتن کرده و میخواهد از هر چیزی سر در بیاورد. از طرف دیگر عطشی سیریناپذیر به ماجرا و هیجان او دیده میشود و همین باعث میشود تا یک روز سر از کتابخانه شاهی در آورد. در آنجا خواندن را یاد گرفته و کتابها او را به دنیاهای تازه ای رهنمون میسازند…
«دالیا ویلیامز» (کانلی) که از شوهرش (اسکات) جدا شده، آپارتمان قدیمی کوچکی در روزولت آیلند نیویورک برای خود و دخترش، «سسی» (گید) پیدا می کند، بی خبر از این که آپارتمان در تسخیر روح ساکن قبلی است…