یک مرد غیر معتدل به نام «توماس ادوارد لورنس» که با عنوان های مختلفی لقب گرفته است، از قهرمان گرفته تا شارلاتان و سادیسمی، خود را جای یک سرباز گمنام می زند و برای جستجوی افتخار به سمت بیابان های عربستان می رود. داستان با نشان دادن مرگ لورنس در ۴۷ سالگی به علت تصادف با موتور سیکلت در لندن شروع می شود و سپس به زمان قبل بر می گردد و ماجراجویی های او را نشان می دهد: سال ۱۹۱۶ که یک افسر جوان باهوش در کایرو بود و ماموریتی برای تحقیق در شورش عرب ها علیه ترک ها در جنگ جهانی اول به او داده شد. او در بیابان های عربستان ارتشی غیر نظامی از عرب ها تشکیل داد و برای مدت دو سال با کارهایی نظیر حمله های بیابانی، تصادف های قطار و حمله ی شترها، ترک ها را به ستوه آورد. در نهایت، او ارتش خود را به سمت شمال هدایت می کند و به یک ژنرال انگلیسی برای نابودی امپراتوری عثمانی کمک می کند.

ژوئن سال 1972، در ستاد فرماندهی دموکرات ها در دل مجموعه ی واترگیت درواشینگتن، پنج سارق با وسایل مدرن استراق سمع دستگیر می شوند و پی گیری ماجراتوسط دو گزارش گر روزنامه ی واشینگتن پست، «باب وودوارد» (ردفورد) و «کارل برنستاین» (هافمن) پس از چندی منجر به استعفای «رئیس جمهور نیکسن» می شود...

به یک پسر نوجوان دبیرستانی فرصتی داده شده تا برای مجله «رولینگ استون» در مورد یک گروه راک، مقاله‌ای بنویسد، آن هم در حالی که قرار است به همراه این گروه راک به یک سفر برای اجرای کنسرت جدیدشان برود.

فیلمی‌است درام و مربوط به زندان آمریکایی به کارگردانی استوارت روزنبرگ در ۱۹۸۰ است. فیلم داستان هنری بروبیکر با ایفای نقش رابرت ردفورد است که به تازگی به ریاست زندانی منصوب شده‌است. او می‌کوشد تا نظام کیفری فاسد و خشن حاکم بر زندان را پاکسازی کند. بروبیکر در پنجاه و سومین دوره جوایز اسکار نامزد جایزهٔ بهترین فیلم‌نامهٔ غیراقتباسی شده‌بود.