مِری یک دختر ۸ ساله است که با انبوهی از سؤالات در استرالیا، حومه ملبورن زندگی میکند. و مَکس نیز در سن ۴۴ سالگی، مبتلا به اختلال عصبی سندرم آسپرگر در نیویورک زندگی میکند. روزی مری با مادرش به پست میروند. و مری از یک کتاب آدرس، یک نفر را انتخاب میکند. و به مکس نامه میفرستد. مری و مکس با هم دوست میشوند. و برای یکدیگر نامه ارسال میکنند. نامههای مری از سؤالاتی که ذهن هر کودکی را مشغول میکند، تشکیل شده بود، همانند: بچهها چگونه به وجود میآیند؟ و غیره… این ارتباط ادامه داشت. تا زمانی که مری در مورد عشق از مکس سؤال میکند. و از آنجایی که عشق برای مکس دستنیافتنی بود، مکس بعد از مدتی فکر کردن، بیمار میشود. بعد از ۸ ماه بستری بودن…
«فرانک لوکاس» (واشینگتن) راننده و محافظ یکی از رؤسای تشکیلات تبهکاری است که پس از مرگ رئیسش خیلی زود موقعیت خود را به عنوان وارد کننده ی درجه ی یک مواد مخدر در هارلم نیویورک تثبیت می کند. «ریچی رابرتس» (کرو) نیز پلیس درستکاری است که رهبری گروه ضربت مبارزه با مواد مخدر را به عهده دارد و می کوشد تا جلوی فعالیت های تشکیلات «لوکاس» را بگیرد...
فیلم «زمستان است» که بر اساس داستان "سفر" نوشتهی محمود دولت آبادی ساخته شده ماجرای خانواده ای را روایت میکند که از فقر و تنگدستی رنج می برند، به همین دلیل مرد خانواده برای تأمین معاش، راهی سفر به خارج از کشور می شود. در همین زمان که دیگر خبری از مرد نمی شود، کارگر جوانی که به تازگی برای کار وارد این منطقه شده است، پایش به زندگی آنها باز می شود...