پوپلکا، یک دختر جوان کاردان و مستقل، در خانه نامادری خود خدمتکار است و با نزدیکترین دوست خود جغد درد و دل میکند. وقتی او با سه بلوط جادویی روبرو میشود، به ازای هر یک از آنها یک آرزو برآورده میشود.
«گرینچ» سالها پیش در هوویل به دنیا آمده است، اما قیافهی ترسناک او و مشکلاتی دیگر، باعث شده است از آن سرزمین رانده شود. از آن زمان تاکنون، «گرینچ» کینهی مردم هوویل را به دل داشته و حالا فرصت انتقام فرا رسیده است و…