«سر رابرت کینگ» (کالدر) غول نفتی، بر اثر یک سوء قصد در ستاد مرکزی MI6 می میرد. به هنگام خاک سپاری «کینگ» در اسکاتلند، «باند» (برازنان) با دختر او «الکترا» (مارسو) ملاقات می کند که قبلا یک بار تروریستی به نام «رنار» (کارلایل) او را ربوده است. خیلی زود «M» (دنچ)، رئیس «باند» او را برای محافظت از «الکترا» و شناسایی قاتل «کینگ» به قفقاز می فرستد.

زن جوانی که تشنه فرار است، با غریبه‌ای مرموز و جذاب آشنا می‌شود که وعده یک سفر عاشقانه را می‌دهد. آنچه در پی می‌آید فریب، بی‌اعتمادی و خشونت است.