بالاخره روز فارغالتحصیلی مای از دبیرستان فرا میرسد. در حالی که ساکوتا مشتاقانه منتظر دوست دخترش است، یک دانشآموز دبستانی که دقیقا شبیه مای است جلوی او ظاهر میشود. ساکوتا مشکوک است، و با وجود دلایل اشتباه... در همین حال، پدر ساکوتا و کائده ناگهان تماس میگیرد و میگوید که مادرشان میخواهد کائده را ببیند. او بهدلیل وخامت حال کائده در بیمارستان بستری شده بود، پس یحتمل حالا چه چیزی میتواند از او بخواهد؟