پیرمردی که از افسردگی رنج میبرد، مرده پیدا شده و میران، خانهدارش، متهم به قتل میشود. یانگ سوونهو، وکیل مدافع میران، با تعجب متوجه میشود که تنها شاهد این جنایت دختر نوجوانی مبتلا به سندرم آسپرگر است.
ارک هیه – بونگ (هیه – بونگ) در کناره ی رودخانه ی هان درسئول اغذیه فروشی کوچکی را اداره می کند و با دو پسر، یک دختر و نوه اش زندگی می کند. یک روز هیولایی از اعماق رودخانه بیرون می آید و نوه ی خانواده را می رباید. همه ی اعضای خانواده بر آشفته و درمانده هستند ولی هنگامی که می فهمند نوه زنده است در پی نجات او بر می آیند…