جوناس یک سرهنگ افراطی جنوبی است که می خواهد ارتش کنفدراسیون را بازسازی کند تا جنگ را دوباره آغاز کند. سپس او و پسرانش به سربازان اتحادیه که مقدار زیادی پول نقد حمل میکردند، کمین کردند. کلاهبرداران غارت را در یک تابوت پنهان می کنند و سعی می کنند از کشور عبور کنند. با کمک کیتی، آنها به عنوان سربازی ظاهر می شوند که یک بیوه و شوهر متوفی او را تا یک محل دفن فرخنده همراهی می کنند. با این حال، زمانی که کیتی سعی می کند همراه با غارت فرار کند، پسران جونا به او شلیک می کنند و پدر را مجبور می کنند تا زن دیگری را برای بازی در نقش بیوه پیدا کند. در آن زمان بود که با کلیر آشنا شد../. مترجم : shabnam_05