یک مرد بسیار خوشتیپ عشق زندگی خود را پیدا میکند، اما دچار حادثه میشود و صورتش بعد آنکه شدیدا از ریخت افتاد باید با عمل جراحی بازسازی شود.
اقتباسی از فیلم معروف موزیکال "داستان سمت غربی" که در 1957 ساخته شد. داستان در مورد عشق ممنوعه و دشمنی بین "ژتس" و "کوسه ها"، دو گروه نوجوان خیابانی است که پیش زمینه نژادی متفاوتی با یکدیگر دارند.
لحن آرام و صمیمی فیلم و نیز دفاع نکردن یا طرفداری از یک جناح خاص، باعث شده تا بیش تر به یک بیانیه ی اخلاقی شبیه باشد. به ویژه که استفاده از دو کمدین مشهور برای ایفای نقش های اصلی فیلم، آن را از تبدیل شدن به اثری تند و تعصب آمیز باز می دارد. والتر برنستاین (فیلم نامه نویس)، ریت، موستل، برناردی و گاف درزندگی واقعی نیز جزو لیست سیاه مکارتی بودند. نیویورک، اوایل دهه ی 1950. «هوارد پرینس» (آلن)، صندوق دار رستوران است. روزی «آلفرد میلر» (مورفی) که به خاطر جانب داری های سیاسی اش در لیست سیاه قرار دارد، از «هوارد» می خواهد که بدل او بشود، به این معنی که پای فیلم نامه های او برای تلویزیون را به نام خودش امضا کند. خیلی زود «هوارد» برای دیگر نویسندگان لیست سیاه نیز بدل می شود...
دیوید مورفی (وودی هارلسون) یک معمار و دیونا مورفی (دمی موور) یک مشاور املاک، زوجی خوشبخت و خوشبخت هستند که به دلیل مشکلات مالی، استاندارد زندگی خود را در خطر می بینند. در لاس وگاس، جایی که آنها به دنبال یک استراحت خوش شانس در قمار هستند که برای آنها پول به ارمغان بیاورد، یک میلیاردر خوش تیپ پیرتر (رابرت ردفورد) به دیوید در ازای یک شب با همسرش یک میلیون دلار پیشنهاد می دهد. با وجود تردیدهای اولیه، هر دو در نهایت این پیشنهاد را می پذیرند. این پیشنهاد که راه حلی بسیار ساده و آسان برای حل مشکلات آنها به نظر می رسد، زوجین را به سوالات جدی در مورد عشق و وفاداری سوق می دهد. واین پیشنهاد به شدت به رابطه آندوآسیب میزند. مترجم : yavar.love
سرآغاز جنگ جهانی سوم است. در ایالتهای میانی آمریکا، گروهی از نوجوانان با هم متحد میشوند تا از شهر و کشورشان در برابر نیروهای شوروی دفاع کنند.