محمد دانش آموز هشت ساله‌ای که در مدرسه نابینایان تهران درس می‌خواند پس از یک سال همراه پدر به زادگاهش، روستایی در ارتفاعات شمال و نزد مادربزرگ و دو خواهر خردسالش باز می‌گردد. این بازگشت، مکاشفه او در طبیعت و هستی است. مکاشفه‌ای که پدر از آن غافل است. پدر در آستانه ازدواج است و نمی‌داند با محمد چه کند...

یک دانشمند به نام تنما ربات جوان به نام آسترو با قدرت‌های باورنکردنی را خلق می‌کند. پسری که بسیار شبیه انسان است و با ارتباط با اطرافیانش در حال یادگیری احساسات و عواطف است تا اینکه خطری بزرگ توسط شر و دوستان او را مورد تهدید قرار می‌دهد و اکنون آسترو باید با تمام نیرویش شهر را نجات دهد…