استان مردی در سده ۱۸ که در یک خانواده روستایی ساده به دنیا آمدهاست و با مادرش زندگی میکند، عاشق دختر عموی خود میشود، موفق به ازدواج با او نمیشود یه جنگ میرود و پس از آن اتفاقات زیادی در زندگی او پیش میآید، با یک دوشس بیوه برای ثروت او ازدواج میکند، و به این وسیله راه ترقی او باز میشود.
«گرینچ» سالها پیش در هوویل به دنیا آمده است، اما قیافهی ترسناک او و مشکلاتی دیگر، باعث شده است از آن سرزمین رانده شود. از آن زمان تاکنون، «گرینچ» کینهی مردم هوویل را به دل داشته و حالا فرصت انتقام فرا رسیده است و…