۵۷ سال از زمانی که «اِلن ریپلی» برای اولین بار با موجودات بیگانه روبرو شده می گذرد و سفینهٔ نجات حامل وی، او را در حالت خلسه (خواب مصنوعی) در خود نگاه میداشت و بهصورت سرگردان در فضا چرخان است. بر روی کرهٔ زمین هیچکس داستان وی در مورد وجود آدم فضایی در سیارهٔ LV-426 را باور نمیکند. ادارهای که با نام «کمپانی» شناخته میشود، گروهی را مأمور میکند تا به LV-426 بروند و صحت این مطالب را بررسی کنند. پس از مدتی تمامی ارتباطات با گروه فرستادهشده قطع میشود و «کمپانی»، اِلن ریپلی و گروهی از سربازان بسیار حرفهای را برای بررسی و نجات گروه قبلی به LV-426 میفرستد….
شیکاگو، سال ۱۹۱۶. «بیل» (گیر) از دوزخ شهرهای صنعتی می گریزد و هم راه خواهر کوچکش «لیندا» (مانتس) و محبوبه اش «ابی» (آدامزا) که او را هم برای «امنیت» بیش تر خواهر خود معرفی می کند، با قطار به سمت جنوب حرکت می کند...
«جیمز باند» (لازنبی) در پی سازمان بین المللی جنایی اسپکتر به سواحل پرتغال می رود و در آ نجا مانع خودکشی دختری به نام «تریسی» (ریگ) می شود.وقتی رئیسش، «ام» (لی) او را به لندن احضار می کند، مأموریتش در یافتن «بلوفلد» (ساوالاس)، سر دسته ی اسپکتر، نیمه کاره می ماند...
برای نجات پادشاهی خود از ارتش مردگان، گروهی از جنگجویان باید در سرزمینهای ممنوعه سفر کنند و با جانورانی ترسناک که فرمانروایی تاریک را خانه خود مینامند مبارزه کنند.