چین، قرن سوم قبل از میلاد. یک «مرد» (لی)، پس از کشتن سه تن از دشمنان امپراتور - «آسمان» (ین)، «شمشیر شکسته» (چیو- وای) و «برف پرنده» (مان- یوک) - به حضور امپراتور چین (مینگ) شرف یاب می‌شود. اما امپراتور گزارش «مرد» را باور نمی‌کند و می‌گوید هدف اصلی او کشتن امپراتور است...

سرنوشت دو زن – هر دو مبارزانی با کفایت – در دوران «سلسله ی چینگ» در هم گره می خورد؛ یکی «زی یی» و دیگری «یئو» که سرانجام به یک رویارویی خشنونت بار و شگفت انگیز کشانده می شوند ...

نئو و رهبران شورش تخمین میزنند که حدود ۷۲ ساعت تا حمله ۲۵۰ هزار ماشین به صهیون، وقت دارند. در همین زمان نئو باید تصمیم بگیرد که چگونه ترینیتی را از سرنوشت تاریکی که در رویا برایش دیده، نجات دهد.

مردی (بروسلی) که سوگند خورده است از خشونت دوری کند، همراه عموزاده هایش در یک کارخانه یخ شروع به کار می کند. اما زمانی که آن ها یکی یکی بطرز مرموزی ناپدید می شوند، او مجبور می شود سوگندش را زیر پا بگذارد.

"توماس" و "دیوید" که با یکدیگر پسر عمو هستند یک رستوران سیار را اداره می‌کنند. آنها با کمک دوست کارآگاه خود "موبی" تلاش می‌کنند "سیلویا"، جیب بری زیبا را نجات دهند...

صهیون، شهر انسان‌ها در مقابل حملات بی امان ماشین‌ها مقاومت می کند، در حالی که نئو در میدانی دیگر، برای خاتمه دادن به این نبرد، با مامور اسمیت سرکش می جنگد.