در آینده ای دور یک گروه قدرتمند به اسم «اتحادیه» بر کهکشان حکومت می کنند. این گروه که بصورت استبدادی بر تمام سیارات تسلط دارد همواره در تلاش هستند تا مخالفان و شورشیان را سرکوب کنند. یک گروه از این شورشیان به فرماندهی کاپیتان «مالکوم» سوار بر یک سفینه قدیمی با نام «سرنیتی» سعی دارند تا از دست نیروهای اتحادیه بگریزند. در همین زمان دختری به اسم «ریور» که قادر به خواندن ذهن افراد است موفق می شود ذهن گروهی از سیاستمداران اتحادیه را خوانده و پی به اسرارشان ببرد. به همین خاطر او به کمک برادرش «سایمن» از دست نیروهای اتحادیه و به خصوص مامور بی رحمی به اسم «آپریتیو» گریخته و در ادامه آنها به سفینه سرنیتی پناهنده می شوند.

یک هواپیمای جت 707 که از آتن به رم و سپس به نیویورک می رفت، توسط تروریست های لبنانی ربوده می شود و از خلبان می خواهند که آنها را به بیروت برساند. در هواپیما، مسافران شروع به نگرانی می کنند. مقامات از مردان گردان دلتا فورس می خواهند که همه تلاش خود را برای آزادی گروگان ها انجام دهند. آنچه تروریست ها متوجه نمی شوند این است که یک تیم زبده متشکل از کماندوها برای از بین بردن همه تروریست های هواپیمای جت فراخوانده شده اند.