توماس ای. اندرسون مردی است که زندگی دوگانهای دارد. در روز او یک برنامه نویس یک شرکت نرم افزاری است و شبها هکری تحت عنوان نئو. نئو همیشه به دنبال فهمیدن حقیقت زندگیاش بوده است، اما حقیقت خارج از تصور اوست. او با یک هکر افسانهای بنام مورفیوس که توسط دولت بعنوان تروریست شناخته شده، ارتباط برقرار می کند، و به همین خاطر تحت تعقیب پلیس قرار می گیرد. مورفیوس نئو را در دنیای واقعی بیدار می کند، یک سرزمین بایر و ویران، جایی که ذهن اکثر انسانها توسط گونهای از ماشینها، در ماتریکس اسیر شده است. اکنون نئو باید بعنوان یک شورشی در دنیای ماشینها به ماتریکس بازگردد و با مامورها مقابله کند، ابر برنامههای قدرتمند کامپیوتری ای که وظیفه دارند نئو و تمام شورش انسانی را سرکوب کنند.
چین، قرن سوم قبل از میلاد. یک «مرد» (لی)، پس از کشتن سه تن از دشمنان امپراتور - «آسمان» (ین)، «شمشیر شکسته» (چیو- وای) و «برف پرنده» (مان- یوک) - به حضور امپراتور چین (مینگ) شرف یاب میشود. اما امپراتور گزارش «مرد» را باور نمیکند و میگوید هدف اصلی او کشتن امپراتور است...
سرنوشت دو زن – هر دو مبارزانی با کفایت – در دوران «سلسله ی چینگ» در هم گره می خورد؛ یکی «زی یی» و دیگری «یئو» که سرانجام به یک رویارویی خشنونت بار و شگفت انگیز کشانده می شوند ...
نئو و رهبران شورش تخمین میزنند که حدود ۷۲ ساعت تا حمله ۲۵۰ هزار ماشین به صهیون، وقت دارند. در همین زمان نئو باید تصمیم بگیرد که چگونه ترینیتی را از سرنوشت تاریکی که در رویا برایش دیده، نجات دهد.
صهیون، شهر انسانها در مقابل حملات بی امان ماشینها مقاومت می کند، در حالی که نئو در میدانی دیگر، برای خاتمه دادن به این نبرد، با مامور اسمیت سرکش می جنگد.
یک مامور اسرارآمیز سابق سرویس مخفی باید فوراً به فرانسه بازگردد هنگامی که پسر گمشده اش به اشتباه متهم به قاچاق اسلحه و مواد مخدر توسط دولت می شود...
نیو اورلیانز. شغل «امیل فوشون» (هنریکسن)، مردی ثروتمند و آراسته، سازمان دهی تعقیب و کشتن آدم هاست. «ناتاشا» (باتلر)، دختر یکی از قربانیان او، وارد شهر می شود تا دنبال پدرش بگردد و با ملوانی بی کار به نام «چنس بودرو» (وان دام) آشنا می شود که از او برابر تهدید اشرار دفاع می کند و سپس در راه یافتن قاتلان پدرش یاری اش می دهد...
«جیمز باند» (مور) مأموریت می یابد تا برای تحقیق درباره ی فعالیت های غیرقانونی مرد متنفذ و مرموزی به نام «اسکارامانگا» (کریستوفر لی) به شرق دور برود...
دو سال پس از قتل پسر و پدرش، یك ضارب بازنشسته نقشه انتقام گیری را اجرا كرد: هدف: برادر خودش.