در شهر هالوین که کار تک تک شهروندان آنها ساختن شوخیهای ترسناک مخصوص شب هالوین است، جک که پادشاه کدوتنبلهای ترسناک و شوخیساز محبوب شهر است از یکنواختی هالوین احساس خستگی میکند و هنگامی که تصادفا وارد شهر مخصوص عید خوش کریسمس می شود، با استفاده از ایدههای عجیب، تصمیم میگیرد که کریسمس و هالوین را با هم پیوند بزند. او بابانوئل را میرباید و خودش را به جای او میگذارد…
مورچهای به نام «فلیک» علاقه زیادی به اکتشاف پدیدهها دارد درحالیکه مورچههای دیگر هر روز به جمعآوری غذا میپردازند. در این میان تعدادی ملخ مورچهها را آزار میدهند و ملکه برای رهایی از آزار ملخها، هر روز مقداری از غذای جمع شده را به آنها میدهد. فلیک که مورچهای جوان و ماجراجو است تصمیم میگیرد تا به جای دوری برود و کمک بیاورد تا مورچهها بتوانند از پس این ملخها بربیایند و…
پس از مرگ امپراتور بدبین تیبریوس، کالیگولا، وارث او، قدرت را به دست میگیرد و امپراتوری را در مارپیچ خونین جنون و تباهی فرو میبرد.