مأمور امنيتي «هري تاسکر» (شوراتسنگر) که خانواده اش گمان مي کنند فروشنده ي کامپيوتر است با يک گروه تروريستي درگير مي شود و نقشه ي آنان را براي نابود کردن شهرهاي امريکا عقيم مي گذارد.
کله کدو که یک تبهکار نابغه است، بعد از کشتن قهرمان محبوب شهر، کم کم حوصلهاش سر می رود، زیرا دیگر حریفی برایش باقی نمانده تا با او بجنگد. از این رو تصمیم به ساختن یک قهرمان جدید، بنام تیتان می گیرد. اما تیتان بجای اینکه از قدرتش در راه خیر استفاده کند، کمر به نابود کردن شهرش می بندد و کله کدو مجبور میشود برای اولین بار در عمرش شهرش را نجات دهد…
مارشال "روستر کاگبرن" بطور ناخواسته با "اولا گودنایت" همراه می شود تا قاتلان پدر او را پیدا کنند...
شکر و ادویه : دایان، یکی از پنج تشویق کننده که بهترین دوستان هستند، عاشق یک ستاره فوتبال از همان مدرسه می شود و با او می خوابد. دایان به لطف یک رابطه عاشقانه که ناگفته نماند، به طور غیر منتظره باردار می شود. تشویقکنندهها که به دلیل موقعیت ناگهانی او بیشتر متحد شدهاند تا پراکنده شوند، مشغول کمک به دایان هستند. دوستان ناگهان با هم مشغول شدند و نه تنها بر درس خواندن تمرکز کردند، بلکه به تمرین تشویق کردن و آموزش تنفس لماز برای زایمان سالم پرداختند. دایان که همزمان با ادامه تحصیل خود را برای پدر و مادر شدن آماده می کند، در نهایت از فشار مالی رنج می برد، اما طاقت گفتن این موضوع را به شوهرش ندارد و به تنهایی درگیر نگرانی های خود می شود. او و دوستان شجاعش نقشه ای دیوانه وار برای دزدی از یک بانک برای نجات آینده نوزادشان در نظر می گیرند. از این نقطه به بعد، سرقت خطرناک بانک از پنج تشویق کننده کودکانه که رویای جنایت کامل را در سر می پرورانند، آغاز می شود..../. مترجم : shabnam_05
"کوین"،"سم" و "راب" اعضای یک گروه سارق هستند."لئو" که یک گنگستر بوده آنها را وادار می کند وارد یک سرقت چند میلیون دلاری شوند.اما زنده ماندن از این سرقت کار راحتی نیست...