اسکار که در صدد پادشاهی جنگل است موفاسا را میکشد و برادرزادهاش سیمبا را فراری میدهد. سیمبا بزرگ میشود و میآید تا انتقام پدرش و تاج و تختش را از اسکار بگیرد.
دو دختربچه به همراه پدرشان به خانهای در دهکده نقل مکان میکنند تا به مادر بیمارشان نزدیکتر باشند. آنها در جنگلهای نزدیک دهکده موجوداتی سحر آمیز بنام «تو تو رو» را پیدا میکنند و خیلی زود با آنها دوست میشوند.