شهر بارو در آلاسکا هر سال "۳۰ روز " در تاریکی فرو میرود، دورهای در زمستان که در تاریکی به سر میبرد و روز نمیشود. پس از آماده شدن شهر برای یک ماه تاریکی، یک غریبه از یک کشتی بزرگ در ساحل وارد شهر میشود و ارتباطات و حملونقل شهر را با دنیای بیرون خراب میکند. کلانتر بارو ، ابن اولسون میفهمد که همسر او ، استلا ، آخرین پرواز به دنیای بیرون را از دست داده و باید ۳۰ روز در این شهر مخوف بماند. در آن شب ، گروهی از خون آشامها ، به سرپرستی مارلو ، به اکثر شهرها حمله کرده و مردم را به قتل میرسانند. استلا و چند بازمانده دیگر مجبور میشوند تا در یک خانه مسکونی با یک اتاق زیر شیروانی پنهان شوند.
سوپر قهرمان لاابالی و الکلی لس آنجلس، «جان هنکاک» (اسمیت) اگرچه جان بسیاری را نجات می دهد، اما باعث خرابی های بسیاری نیز می شود. تا این که مردی به نام «ری امبری» (بیتمن) که هنکاک جانش را نجات داده تصمیم می گیرد که تغییری در ظاهر، رفتار و اصلا روابط عمومی سوپر قهرمان به وجود بیاورد...
«سام ویتوسکی» اکنون اتوبوتها را به حال خود رها کرده و تصمیم گرفته یک زندگی معمولی داشته باشد. اما زمانی که ذهنش با علائم مرموزی پر میشود، «دسپتیکون» ها به دنبال او می افتند، و او بار دیگر به نبرد تبدیل شوندگان باز میگردد.
فیلمی به کارگردانی مارک گلدبلت می باشد که در استودیو فیلم سازی نیو ورد پیکچرز براساس کمیک بوکی به همین نام ساخته شده است. در این فیلم دولف لاندگرن نقش مجازاتگر را بازی می کند. هنگامی که خانواده ی فرانک کَسل توسط جنایتکاران، به قتل می رسند، او برای انتقام دست به کار می شود و…