تاجر شهری، لیو یوشنگ، برای مراسم خاکسپاری پدرش، معلم روستا، به روستای زادگاهش در شمال چین باز میگردد. او درمییابد که مادر سالخوردهاش اصرار دارد که همه آداب و رسوم مرسوم تدفین را رعایت کنند، علیرغم این واقعیت که زمانه بسیار تغییر کرده است، و این کار مردم بسیاری را درگیر حمل جسد پدرش به روستا، مسیر خانه، میکند. همانطور که یوشنگ در مورد پیچیدگیهای موجود در سازماندهی چنین شاهکاری بزرگ بحث میکند، داستان جادویی چگونگی اولین ملاقات پدر و مادرش و دور هم جمع شدنشان را به یاد میآورد.
وقتی عشق اول یک زن بهطور ناگهانی وارد زندگی او میشود، رابطه او با یک جراح مغز و اعصاب جذاب، اما بدرفتار به هم میخورد و او متوجه میشود که باید یاد بگیرد که برای انتخابی غیرممکن برای آیندهاش به قدرت خود تکیه کند.
«جری فلچر» (گیبسن)، راننده ی تاکسی نیویورکی، کارش شده کشف توطئه هایی که در سطح کشور و دنیا در حال جریان است. یک روز «جری» ربوده می شود و حالا او اطمینان پیدا می کند که یکی از توطئه هایی که کشف کرده باید درست و واقعی بوده باشد...