داستان فیلم درباره دختری هندی است که مجبور است به یک ازدواج اجباری تن بدهد اما وقتی موقعیت را مناسب می بیند، فرار می کند و به پاکستان می رود. او با پسر فرماندار سابقِ آنجا آشنا می شود که قصد دارد این دختر را برای رسیدن به عشق واقعی اش یاری کند…

جان برای زندگی به شهر لندن مهاجرت می‌کنند و گارفیلد نیز به همراه آن‌ها عازم این شهر می‌شود. در این میان یک پیرزن ثروتمند تمام دارایی خود را به گربه‌اش «پرنس ۱۲» می‌بخشد. این امر حسادت تنها وارث او «لرد دارگیس» را بر می‌انگیزد. به همین دلیل «لرد دارگیس» درصدد قتل «پرنس ۱۲» برمی‌آید و او را در درون رودخانه می‌اندازد. در همین حال گارفیلد و ادی به گشت و گذار در خیابان‌های لندن مشغولند. درنهایت، طی حادثه‌ای گارفیلد و پرنس جا به جا می‌شوند و گارفیلد به سمت قلعه و در واقع به سوی خطر روان می‌شود…

قصه فیلم درباره یک روان‌شناس است که به اصرار دوستان و همکارش نامزد می‌کند اما بزودی متوجه می‌شود که قبل از این یک بار ازدواج کرده است و به دلیل فراموشی خودش از این موضوع خبر نداشته است . با پیدا شدن سروکله همسر قدیمی ، او بین ۲ همسر گیر افتاده و نمی‌داند چه کاری باید انجام دهد...