فرانسیس ایکس هامل (اد هریس) یک فرمانده سرتیپ و ژنرال دریادار آمریکایی است که به خاطر بی عدالتی و بی توجهی یعنی عدم ترفیع درجه و حمایت مادی و معنوی برای خود و خانوادهشان در دستگاه نظامی و حکومتی به همراه همتایان دریادار با رتبههای پائین تر خود تصمیم به قیام به شیوهای غیر انسانی میگیرند. وی و نیروهایش به انبار سلاحی حمله میکنند و تعدادی موشک مسلح به عامل عصبی وی.ایکس میربایند. سپس به جزیره آلکاتراز هجوم میبرند و در زندان آلکاتراز ۸۱ توریست را که برای گردش و تفریح و بازدید زندان آمادهاند در سلولهای زندان گروگان میگیرند و …
قرن بیست و یکم. جامعه آرام است و اهالی «سان آنجلس» از خشونت می پرهیزند. تا این که جنایتکاری به نام «سایمن فلیکس» (اسنایپس) پس از این که سی و پنج سال را به حالت انجماد گذرانده، به قید قول شرف آزاد می شود. اما او بلافاصله شروع به قتل و جنایت می کند و مقامات ناچار می شوند دشمن قدیمی «سایمن»، گروهبان پلیس، «جان اسپارتن» (استالون) را نیز از حالت انجماد خارج کنند...