سازمان بین‏ المللى تبهكاران معروف به «اسپكتر» قصد پیدا کردن یک ماشین رمزگشایی روسی را دارد، و «جیمز باند» باید قبل از این سازمان، ماشین را پیدا کند. او در حالی که در یک رابطه عشقی با دختری روسی بنام «تاتیانا رومانوف» شده، به استانبول می رود و در همین حین مامورین سازمان اسپکتر نیز به دنبال او هستند...

داستان یک جشن عروسی که به یکباره تبدیل به یک تراژدی ترسناک برای حضار میشود.

سه جهانگرد در جست و جوي هيجان و ماجرا، صحبت شهرکي در اسلواکي را مي شنوند که جمعيت مذکرش به خاطر جنگ داخلي کاهش يافته و تصميم مي گيرند به آن شهرک پرت و ناآشنا بروند...