هفتصد سال از ترک زمین توسط انسانها سپری شده، و آنچه که بر روی کرهٔ زمین باقی مانده، کوهها زباله و آهنپارهٔ انباشتهاست. وال ای ربات هوشمند آشغالجمعکنی است که ماموریت دائمش، فشرده سازی و جمع آوری این پسماندها و آلودگیهای صنعتی است. روزی وال ای مشغول کار است که سفینهای غولپیکر از فضا فرود میآید و مهمان کوچکی را بهمراه خود میآورد…
پس از درگيري نظامي روسيه درچچن، فرماندهي پايگاه هاي موشک هاي اتمي اين کشور به فرمانده اي داراي تمايلات ملي افراطي واگذار مي شود. به «ناخدا رمزي»، فرمانده ي زيردريايي اتمي امريکايي «USS آلاباما» دستور داده مي شود که عازم منطقه شود اما تا زمان دريافت دستورات جديد از مرکز فرماندهي، از هر اقدامي خوداري کند. در آن جا، يک زيردريايي ناشناس اژدري به سوي «USS آلاباما» شليک مي کند. «رمزي» نيز تصميم به مقابله مي گيرد...
دانشمندی در حال ساخت روباتی کوچک با پوشش کتان (شبیه پارچهی گونی) است و داستان با برخاستن روبات کوچکی (شماره ۹) در آینده شروع میشود. در طول فیلم بیننده از نابودی دنیا و انسانها توسط ماشینها و رباتهایی که توسط انسان ساخته شده آگاه میشود. به نظر میرسد در پایان دنیا جز برخی رباتهای فلزی تنها چند ربات با پوشش کتان وجود دارند که آنها نیز در هراس از رباتهای فلزی زندگی میکنند و شماره ۹ نام آخرین ربات کتانی است که بعد از سالها بیدار شده و به جمع این رباتها پیوسته است و در تلاش است تا دوستانش را نجات دهد و دلیل ساخت خود و دوستانش را متوجه شود. داستان ۹ پر از کلیدهایی است که بایستی توسط بیننده رمزگشایی شوند…
صاحب یک فروشگاه موادغذایی در گرینویچ ویلیج به نام «مایلز مانرو» (آلن) با اکراه برای عمل جراحی به بیمارستان می رود. زمان، سال 1973 است. عمل ناموفق می ماند و پزشکان به سرعت او را منجمد می کنند. «مایلز» دویست سال بعد بیدار می شود و خود را در دنیایی پیش رفته و نامأنوس می یابد...
سرهنگ ارتش امریکا و زنی که رئیس اوست باید تسلیحات اتمی روسیه را که دزدیده شده بیابند، قبل از اینکه این تسلیحات بدست تروریستها بیفتد.
ماموریت خواهر و برادر کورتز برای یک جزیره مرموز تعیین می شود، که در آن یک دانشمند ژنتیک و مجموعه ای از بچه های جاسوس رقیب روبرو می شوند.
جونی کورتز پس از وقایع فیلم دوم، بازنشسته شده و به عنوان یک کارآگاه خصوصی کار میکند. یک روز رئیسجمهور دولین به او اطلاع میدهد که خواهرش، کارمن کورتز پس از انجام یک مأموریت ناپدید شدهاست. او مطلع میشود که کارمن در یک بازی ویدئویی واقعگرایانه به نام بازی باخته گیر کردهاست. این بازی توسط فردی به نام اسباببازی ساز ساخته شده و هدف آن کنترل دائمی ذهن کودکان است. جونی وارد بازی میشود تا کارمن را نجات دهد و بازی را خاموش کند.