لانگ آیلند . زوج ثروتمندى به نام « مود » ( واكر ) و « آلیور » ( هامپدن ) « لارابى » ، دو پسر - « لینوس » ( بوگارت ) و « دیوید » ( هولدن ) - دارند . در املاك خانواده ، رانندهى آنان ، « توماس فئرچایلد » ( ویلیامز ) و دختر جوانش ، « سابرینا » ( هپبرن ) نیز زندگى مىكنند . « سابرینا » كه به « دیوید » علاقهمند است از او بىتوجهى مىبیند ...
یوری اورلوو (نیکلاس کیج) یک دلال اسلحه است. او کارش را با فروختن اسلحه به اوباش خیابانی شروع می کند و بعد از گذشت ۱۰ سال، با یک فرمانده ارتشی افریقایی قرارداد فروش سلاح می بندد. از طرفی یک مامور پلیس بین الملل نیز او را تعقیب می کند و در این بین او میان وسوسههای نفسانی برای ادامه به این تجارت و عذاب وجدان بخاطر این تجارت کثیف، می ماند.
عکاس مد سی و هفت ساله ای به نام «رافی» (تورمن) که تازه از شوهرش جدا شده مرتب در جلسات روان درمانی «دکتر لیزا متسگر» (استریپ) شرکت می کند. او با مرد جوان بیست و سه ساله ای به نام «دیوید» (گرین برگ) آشنا می شود و با توصیه های «لیزا» رابطه ای صمیمانه با او برقرار می کند. اما بعد روشن می شود «لیزا» مادر «دیوید» است و از رابطه ی پسرش با «رافی» چندان رضایتی ندارد...