تعطیلات مورد علاقه برای نسل ها... جورج بیلی تمام زندگی خود را صرف هدیه دادن به مردم آبشار بدفورد کرده است. تنها چیزی که باعث میشود آقای پاتر نتواند کل شهر را تصاحب کند، ساختمانهای ساده جورج و شرکت وام است. اما در شب کریسمس 8000 دلار کسب و کار گم می شود و مشکلات جورج شروع می شود. ترجمه از :
جنگ جهانی دوم، سال ۱۹۴۴. «سرگرد رایسمن» (ماروین)، افسر امریکایی مستقر در انگلستان، مأموریت می گیرد که با استفاده از دوازده سرباز محکوم (به دلیل قتل، تجاوز یا دزدی)، قصری در فرانسه ی اشغال شده (محل گرد آمدن تعدادی از امرای ارتش آلمان) را منفجر کند.
«جان مکلین» (بروس ویلیس) به همراه یک مغازه دار مجبور میشود در بازی یک بمب گذار شرکت کند، اما در همین حال تمام نیویورک را برای پیدا کردن آن فرد زیر پا میگذارد.
یک پلیس باید جلوی انفجار یک اتوبوس شهری را بگیرد. اتوبوسی که اگر سرعتش از ۵۰ مایل در ساعت پایینتر بیاید، بمبی که در آن جاسازی شده منفجر خواهد شد.
افسر پلیس «جان مکلین» (بروس ویلیس) برای استقبال همسرش به فرودگاه میرود، ولی در آنجا متوجه میشود که یک گروه تروریستی در پی اشغال فرودگاه و هواپیما ربایی هستند. او با آنها درگیر شده و سرانجام با کمک پلیس موفق به خنثی ساختن عملیات آنها میشود.
بعد از یک تصادف در آزمایشگاه، و انتشار ویروسی خطرناک، دو مامور امنیتی باید با صدها نفر از افرادی که در آزمایشگاه کار می کردند و اکنون به جانورانی آدم خوار تبدیل شده اند، مبارزه کنند.
«لری دیلی» (استیلر) کاری را به عنوان نگهبان شب موزهی تاریخ طبیعی قبول میکند اما در نخستین شب نگهبانیاش در مییابد که چه کار مشکلی دارد: شب که فرا میرسد یک طلسم مصری، اشیا و فیگورهای مومی را زنده میکند!....
«آلیس» در راکون سیتی بیدار می شود و در میابد که زامبی ها همه جا هستند و تمام شهر آلوده شده است. او با کمک «جیل ولنتاین» و «کارلوس اولیورا» باید راهی برای خارج شدن از شهر بیابد، زیرا قرار است تمام شهر با یک موشک هسته ای منهدم شود.
آدمکشی که تنها با نام «مامور ۴۷» شناخته شده است، توسط سازمانی بی نام و نشان به کار گرفته شده تا یک ترور را در روسیه انجام دهد. اما او خیلی زود پی می برد که گرفتار یک توطئه سیاسی شده، و پلیس بین الملل و همینطور نظامیان روسیه در تعقیب او هستند.