«سی.سی. بکستر» یک کارمند ساده است که در شرکت بیمه کار میکند. او برای بهتر شدن شرایط کاری و پیشرفت در آن، آپارتمان خود را در اختیار رؤسای بخشهای مختلف شرکت میگذارد تا آنها با معشوقههایشان، ساعاتی را در آنجا مشغول باشند.
جنگ جهانى دوم. امریکایى ماجراجویى به نام «ریچارد بلین»، معروف به «ریک» (بوگارت) کافه اى را اداره میکند. با ورود عشق قدیمى، «ایلزا» (برگمن)، همراه با شوهرش، «ویکتور لاسلو» که از رهبران نهضت مقاومت است، خاطرات عشقى نافرجام براى «ریک» زنده میشوند و ... ...
«آنتونیو سالیری» معتقد است که موسیقی موتزارت آوایی الهی است. آو آرزو می کرد همچون موتزارت یک موسیقیدان حرفه ای بود تا می توانست با نوشتن آهنگ، خدا را پرستش کند. اما او نمی تواند درک کند که چرا خدا به چنین موجود مبتذلی این استعداد را عطا کرده تا نماینده ی او باشد. حسادت سالیری به دشمنی با خدایی می انجامد که بزرگی اش را با دادن چنان استعدادی به موتزارت به اثبات رسانده بود. سالیری خود را برای گرفتن انتقام آماده می کند...