در دوران جنگ‌های داخلی امریکا، سه مرد در پی یافتن جعبه‌ای هستند که حاوی دویست هزار دلار پول مسروقه است: «استنزا» (وان کلیف)، «جو» (ایست وود) و «توکو» (والاک).

یک کابوی به نام «ویلیام» نزدیک به ده سال است که از آدمکشی دست برداشته و در کلبه‌ای کوچک به همراه بچه‌های خود زندگی می‌کند. او که به شدت پیر و ضعیف شده و در تامین مخارج خانواده‌اش نیز به مشکل برخورده، مطلع می‌شود که برای کشتن دو کابوی، جایزه‌ی 1000 دلاری تعیین شده است.

کوین کاستنر در نقش یک سرباز آمریکایی بعد از شرکت در جنگ و نشان دادن شجاعت خود جایی را برای سکونت دور از مردم انتخاب می‌کند، به مرور زمان با سرخ‌پوست‌ها ارتباط برقرار می‌کند و عامل این ارتباط هم زنی سفیدپوست است که چند سرخ ‌پوست خشن در زمان کودکی پدر و مادرش را به قتل رساندند و حال وضعیت روانی مناسبی ندارد.

وقتی گروهی از افسران پلیس سه مرد متهم به قتل کشاورز بومی را دستگیر میکنند. میان آنها اختلاف بروز میکند، آیامجرمین را به قانون بسپارند.یا بدون محاکمه به قتل برسانند.

پس از مراسم ازدواج ویل کین کلانتر شهر هادلی ویل، هنگامی که به قصد ایجاد زندگی جدیدی همراه زن زیبایش خیال ترک شهر را در سر دارد، خبردار می‌شود که فرانک میلر تبهکاری که چند سال پیش به زندان فرستاده با قطار نیمروز و به قصد انتقام از او به آن شهر خواهد آمد. دوستانش می کوشند تا وی را ترغیب به ترک شهر نمایند، اما او فرار را چاره کار نمی‌داند و تصمیم می‌گیرد تا با آن فرد و هم دستانش مواجه شود...

داستان فیلم در مورد دو دزد و راهزن به نامهای «بوچ» و «ساندنس» است که به قطارها دستبرد می‌زنند. اما یکی از سرقت هایشان طبق برنامه پیش نمی رود و گروهی از مردان قانون تا دندان مسلح، شروع به تعقیب آن دو می کنند. وقتی آن دو می فهمند که این گروه تصمیم ندارند دست از تعقیب بردارند، تصمیم می گیرند به بولیوی بروند.

گروهی از خلافکاران به رهبری «پایک بیشاپ» در مرزهای مکزیک مورد تعقیب دولت ایالات متحده قرار دارند. «دیک تورنتون» که خود یکی از این خلافکارهاست توسط دولت اجیر شده تا در صورت دستگیری گروه پایک به صورت زنده یا مرده از زندان آزاد شود. پایک برنامه سرقت بزرگ سلاح برای ژنرال موباچی مکزیکی را میریزد که تحت فشار دشمنانش است و همه وارد یک راه بدون بازگشت میشوند...

یک هفت تیر کش که از کار خود خسته شده سعی دارد بهمراه یک خانواده مزرعه نشین به زندگی خود آرامش ببخشد ولی یک دامدار زورگو او را مجبور میکند تا او دوباره از هفت تیر خود استفاده کند...

"ویل پنی" گاوچرانی سالخورده کاری در یک مزرعه را به دست آورده و مجبور می شود از خانه خود مدتی دور شود. پس از مدتی او متوجه می شود کلبه کوهستانی اش توسط یک زن و پسری اشغال شده است. او می پذیرد آنها تا بهار در کلبه بمانند و ....