«آلیسشا هیوبرمن» ( برگمن ) دختر یک جاسوس نازى دستگیر و محکوم شده، به «دولین» ( گرانت )، مأمور مخفى امریکایى دل می‏بازد. دولین، آلیشا را به کمک می‏طلبد و او هم می‏پذیرد تا نقش عنصر نفوذى در تشکیلات دشمن را بازى کند و با «الکساندر سباستیان» ( رینز ) مأمور نازى رابطه برقرار کند...

دكتر روان‏شناس جوانى به نام « ادواردز » ( پك ) ، رئیس تازه‏ى یك آسایشگاه بیماران روانى ، جانشین « دكتر مرچیسن » ( كارول ) ، مى‏شود . « دكتر كنستانس پیترسن » ( برگمن ) كه دل به « دكتر ادواردز » باخته به رفتارهاى عجیب و غیر عادى او مشكوك مى‏شود ، و خیلى زود پى مى‏برد كه او « دكتر ادواردز » واقعى نیست...

«ویلیام پریش» (هاپکینز) مردی است بسیار ثروتمند و ذی نفوذ که یک امپراتوری چند رسانه ای جهانی را سرپرستی می کند. او یک شب علایم سکته ی قلبی را در خود احساس می کند و مردی اسرارآمیز و بیگانه به نام «جو بلک» (پیت)، که در اصل ملک الموت است، به دیدار او می آید...

دیوید مورفی (وودی هارلسون) یک معمار و دیونا مورفی (دمی موور) یک مشاور املاک، زوجی خوشبخت و خوشبخت هستند که به دلیل مشکلات مالی، استاندارد زندگی خود را در خطر می بینند. در لاس وگاس، جایی که آنها به دنبال یک استراحت خوش شانس در قمار هستند که برای آنها پول به ارمغان بیاورد، یک میلیاردر خوش تیپ پیرتر (رابرت ردفورد) به دیوید در ازای یک شب با همسرش یک میلیون دلار پیشنهاد می دهد. با وجود تردیدهای اولیه، هر دو در نهایت این پیشنهاد را می پذیرند. این پیشنهاد که راه حلی بسیار ساده و آسان برای حل مشکلات آنها به نظر می رسد، زوجین را به سوالات جدی در مورد عشق و وفاداری سوق می دهد. واین پیشنهاد به شدت به رابطه آندوآسیب میزند. مترجم : yavar.love

«ناتالی» (دیاز)،«دیلن» (باریمور) و «الکس» (لیو)، برای مردی به نام «چارلی» (با صدای فورسایت) کار می کنند که هرگز با کارمندان خود رو در رو ملاقات نمی کند. در مأموریت این بار، «اریک ناکس» (راکول)، یکی از نوابغ فن آوری های الکترونیک ربوده شده و «راجر کوروین» اهریمنی (کوری) مظنون شماره ی یک تلقی می شود...

زنی ثروتمند و یک پزشک قصد ازدواج دارند اما تا زمانی که شرایط توسط خانواده های آنها مهیا نشود موفق به اینکار نمی شوند و...