سال ۱۹۸۰، رومانی. «گابیتا» (واسیلیو) باردار است و می خواهد به کمک دوستش، «اوتیلیا» (مارینکا) به طور غیر قانونی سقط جنین کند...

زندگی ایپسه، دختر ۱۹ ساله‌ای که به‌دلیل ضربه روحی نمی‌تواند از رختخواب خود بلند شود، مانند یک گیاه بی‌حرکت است. او بدون داشتن خانواده و هیچ سرنخی از تاریخچه مرموز خانواده‌اش، کاملاً وابسته به همسایگانش زندگی می‌کند، اما در زیر آزار و نگاه‌هایی که به او می‌شود احساس خفگی می‌کند که انگار چیزی قورت داده است. یک روز در میان زندگی روزمره جهنمی‌اش، غریبه‌ای به خانه‌اش می‌آید.