روزنامه نگارى به نام «مارچلو روبینى» ( ماسترویانى ) با نوشتن مطالب جنجالى و داستان رسوایى ها تأمین معاش مى كند. او در حالى كه جاه طلبى هاى ادبى نیز دارد در منجلاب جامعه ى فاسد رم گرفتار آمده و بى اعتنا به اصول اخلاقى مى كوشد تا خودش را پیدا كند.
جایی میان کارولاینای شمالی و جنوبی. «سیلر ریپلی» (کیج) جلوی چشم های محبوبه اش، «لولا» (درن)، مردی را که با چاقو به او حمله کرده، می کشد و به زندان می افتد. اما بیست و دو ماه و هجده روز بعد که آزاد می شود «لولا» با این که مادرش «ماری یتا» (لد) ملاقات آن دو را ممنوع کرده، به دیدنش می رود. عشاق از شهر می روند و به سوی نیو اورلیانز به راه می افتند...
فیلم اقتباسی است از نمایشنامه ی رمئو و ژولیت اثر شکسپیر که با استفاده از زبان عشق ، طنز و خشونت داستانی مدرن از آن اثر به یاد ماندنی را ارائه می دهد...
در تعقیب یک قاتل زنجیرهای، یک مامور افبیآی مجموعهای از سرنخهای فراطبیعی را کشف میکند که او باید برای پایان دادن به قتل سرخوشانه او حل کند.