اوئن ترزدی” (فاندا) فرماندهی دژآپاچی، یکی از دورافتاده‌ترین پادگان‌های نظامی در آریزونا را برعهده می‌گیرد. او با سرخ‌پوستان رفتاری تحقیرآمیز دارد، به هنگام عبور قبیله‌ای آپاچی به مقصد مکزیک، به آنان فرمان بازگشت می‌دهد، اما در مبارزه‌ای که در می‌گیرد، سواره نظام تحت فرماندهی او به کلی از بین می‌رود…

پس از خدمت طولانی به عنوان مرد قانون،"وایت ارپ" تصمیم می گیرد شغل خود را کنار گذاشته و به برادر خود بپیوندد.او متوجه می شود که آنها با "کلاتونها" گروهی از سارقان و اراذل اوباش در نزاع و درگیری هستند و...

اوایل دهه 1880 , اهالی شهر "وارلاک" بعد از فرار آخرین کلانتر خود برای مقابله با قانون شکنان تصمیم به استخدام مارشالی میگیرند. به همین خاطر آنان از "کلای بلیزیل" (هنری فاندا) که به داشتن تپانچه های با دسته طلائی مشهور است دعوت میکنند تا مارشال شهر شود.

متئو (براندو) به دنبال باز پس گیری اسب خودش می باشد که توسط یه تبهکار مکزیکی به سرقت رفته است ...