جوانی به نام بن (هافمن) از خانواده ای ثروتمند پس از پایان تحصیلات دبیرستان به خانه باز می گردد، او برنده جایزه بورسیه تحصیلی نیز شده است اما هنوز تصمیمی برای ادامه زندگی نگرفته است. در مهمانی که به خاطر قبولی او برگزار شده، خانم رابینسون، همسر دوست پدرش (بنکرافت)که زنی میانسال است به او علاقه مند شده و سعی می کند او را بفریبد. بن رابطه دوستی با او را شروع می کند اما کم کم عاشق دختر خانم رابینسون می شود....
بیکر دیل ، ناخدای یک قایق ماهیگیری به نام سرنتی است که در یکی از سفرهایش به یک جزیره آرام و گرمسیر به نام پلیموث هدایت میشود. زندگی آرام او وقتی خراب میشود که در این شرایط درخواست مستاصل کنندهای را از کارن ، همسر سابقش دریافت میکند. کارن در نامه به دیل التماس میکند تا او و پسر کوچکشان را از شر شوهر جدید و جنایتکارش نجات دهد. کارن از دیل میخواهد تا شوهر جدیدش را به بهانه ماهیگیری به دریا ببرد و او را از قایق به پایین پرت کند تا خوراک کوسهها شود.