ویل لاکهارت پس از تحویل وسایل، درگیر وقایع کورونادو ، یک شهرمنزوی غربی می شود. او به ویژه با واگومن ها ، یك خانواده با نفوذ درگیر است ، و تحقیقات برای كسی كه اسلحه های خود را به آپاكاهای محلی می فروشد ، آغاز می كند ، فقط برای پیدا كردن آن پسر قدرتمندترین مرد منطقه است. در این مرحله است که مشکلات او آغاز می شود.
"جان راسل" مردی سفید پوستی است که از کودکی توسط سرخ پوستان بزرگ شده و تصمیم می گیرد همراه با سرخپوستان بماند. او متوجه می شود که خانه ای در شهر به ارث برده است. او به شهر می رود و تصمیم می گیرد خانه را با یک گله معاوضه کند و...
پس از جنگ داخلی آمریکا، یک گروه به رهبری "رولینز" یاغی پس از ورود مهاجران به سمت غرب، سعی می کنند شکافی میان رابطه سفید پوستان و سرخ پوستان ایجاد کنند...
در اواخر جنگ های داخلی امریکا، گروهی از آپاچی ها به قرارگاه سواره نظام در نیومکزیکو حمله می کنند، تقریبا همه ی سربازان را می کشند، چند بچه را می ربایند و به مکزیک می گریزند ...
سوارکار ارتش "هوندو لین" مادر و پسری را که در میان جنگ خونین آپاچیها زندگی می کنند را پیدا کرده و تبدیل به فرشته نگهبان آنها می شود...
دو افسر ارتش، یک سرباز سابق کنفدراسیون الکلی و یک زن کنجکاو راهی سفری به مکزیک می شوند تا در یک ماموریت سّری، جلوی یک معامله را بگیرند...
شورهند پیر و وبل پیر در تعقیب قاتلی جنایتکار هستند. اما این دو در طول مسیر خود در درگیری میان سرخپوستان کومانچی و ستلرزها نیز دخالت می کنند...