داستان پویانمایی به شهر پاریس و سال ۱۹۱۰ باز میگردد. زنی دارای یک گربهٔ مادر و چندین بچهگربه میباشد که در بهترین شرایط زندگی میکنند. وی علاوه بر این گربهها خدمتکاری به نام ادگار نیز دارد و این اشخاص تنها کسانی میباشند که همراه وی هستند، وی با فراخواندن وکیلش و تنظیم وصیعتنامهاش مبنی بر اعطای کل اموالش پس از مرگ به گربهها و متوجهشدن این موضوع از سوی ادگار باعث میشود که ادگار به فکر نابودی گربهها بیفتد و آنان را در شبی میدزد و به مکان دوردستی در بیرون از شهر میبرد؛ این گربهها پس از این درصدد بازگشت به پاریس و خانهٔ صاحبشان بر میآیند و در راه با گربهٔ نری بهنام اومالی آشنا میشوند که…
دختر نوجوانی به نام آلیس وارد دنیایی جادویی شده. آیا او میتوان به خانه بازگردد؟ نه تا زمانی که ملکه قلبها جلوی راه او را گرفته است…
سگی به نام لیدی در خانه پیرزنی مهربان زندگی میکند و بر حسب اتفاق ناگواری از خانه بیرون رانده میشود. در ادامه لیدی با سگی دو رگه از پایین شهر که خود را ترمپ مینامد آشنا میگردد و این آشنایی…
در یک شب زمستانی در باغ وحشی در فلوریدا وقتی حیوانات آنجا را به مقصد سیرک ترک میکردند، فیل مادری مدام در تب و تاب رسیدن فرزندش مدام به پشت سرش نگاه میکرد! آری او مادر دامبو قهرمان داستان بود. پستچی حامل دامبو در آسمان ابری آن شب راه را گم کرده بود و نتوانست به موقع خود را به باغ وحش برساند و این اتفاق وحشتناک سکوی پرتابی برای دامبو گشت و او اولین فیل پرنده جهان شد! آری دامبو تنها ماند و به خاطر گوشهای پهنش مورد تمسخر فیلهای دیگر قرار گرفت، تنها دوست او موش کوچکی به اسم تیموتی بود (که با دیدن گریه کردنهای دامبو در خلوت، متاثر شده بود و قصد کمک کردن به او را داشت) ولی ناامید نشد تا سرانجام به کمک دوستانش به آنچه که میخواست رسید هر چند که خیلی دور از ذهن بود …
موش جوانی به نام بازیل برای خودش یکپا شرلوک هملز است. با دزدیده شدن اسباببازیساز شهر، دخترش به سراغ کارآگاه باسیل میرود تا پرده از اسرار این آدمربایی بردارد و…
مایکل بعد از کنار گذاشتن بسکتبال همانطور که از کودکی برنامهریزی کرده بود به سراغ بیسبال میرود اما موفقیت چندانی در این زمینه کسب نمیکند. حالا او تصمیم میگیرد به تیم بسکتبال لونی تونز کمک کنند تا درمسابقه مقابل بیگانگان پیروز شوند و…
«جک اسليتر» (شوارتسنگر)، مأمور ويژه، گروهي از افراد پليس را از اطراف آسمان خراشي دور مي کند و در پشت بام ساختمان با قاتلي به نام «ريپر» (نونان) که پسر کوچک او را گروگان گرفته، درگير مي شود. کمي بعد معلوم مي شود همه ي اين ماجراها در يک فيلم «آرنولد شوارتسنگر» به نام «جک اسليتر 3» جريان داشته که در سينمايي پرت به نمايش درآمده است...