در آیندهای دیستوپیایی، یک نظام تمامیتخواه با استفاده از یک مادهی مخدر، جمعیت را تحت کنترل خود نگه میدارد و نمایش هر نوع احساسی با مجازات مرگ قابل مجازات است. مردی که مسئول اجرای قانون است، قیام میکند تا نظام را سرنگون کند.
نیو اورلیانز. شغل «امیل فوشون» (هنریکسن)، مردی ثروتمند و آراسته، سازمان دهی تعقیب و کشتن آدم هاست. «ناتاشا» (باتلر)، دختر یکی از قربانیان او، وارد شهر می شود تا دنبال پدرش بگردد و با ملوانی بی کار به نام «چنس بودرو» (وان دام) آشنا می شود که از او برابر تهدید اشرار دفاع می کند و سپس در راه یافتن قاتلان پدرش یاری اش می دهد...